من هیچوقت نتوانستم تعریف کنم، درواقع نتوانستم درست تعریف کنم حالا هر اتفاق یا خاطرهای. مهم نیست آن خاطره چقدر جالب باشد، مهم این است که من با تعریف کردنم میشاشم به آن واقعه .البته من هیچوقت چیزی درست یادم هم نمیماند که بخواهم تعریف کنم اما خوب همچین توفیری هم ندارد. نهایتن از یک واقعه برایم فقط چند تا جمله دست و پا شکسته میماند که آنچنان معنایی هم ندارند. این حافظه ریده بارها مرا سرگردان گذاشته این وسط که آیا واقعه در مغز لجنم تبدیل به این جملات بیمعنی شده یا ذات آن واقعه هم بیمعنی بوده. مثلن خاطره آن آتشسوزی کوچک. تنها چیزی که به یاد دارم دود بود، از بین دود چهره عمو را هم یادمه. با صورت شکستهاش لبخند میزد و لبانش تکان میخورد و میگفت .. به یاد نمیآورم چه میگفت. روی صندلی نشسته بود و همه خندهکنان آتش را خاموش میکردند. نمیدانم چرا میخندیدند. عمو چه میگفت ؟
راستی صحبت از عمو شد، روز ختم همسرش رفته بودیم خونهشان و او در اتاق بود مانند یک جنازه دراز کشیده بود و به سقف خیره شده بود. دارم فک میکنم آنقدر از آن به بعد ادای جنازه درآورد که آخر سر اداهایش را باور کردند و اورا گذاشتنتد در گور.
عمو خیلی زندهتر از آن بود که بخواهد بمیرد.
برف میآمد ؟ حتمن میآمد دیگر وگرنه همه چیز انقدر سفید و محو نبود، همه چیز پوشیده نبود. برف مرا یاد بلوزهای یقه اسکی میانداخت. همیشه از آن یقههای تخمی بدم میآمد. انگار همزمان با اینکه کسی دارد خفهات میکند یک قلاده از هزارهزار کرم و انگل انداخته دور گردنت که میخورنت. سوزش و خارش، وقتی یقه اسکیام را مامان در میآورد دلم میخاست تمام گردنم را زیر آب یخ بگیرم تا آرام شود. الآن یادم آمد، در زمستان ها میچرخیدم.
میچرخیدم میچرخیدم میچرخیدم پدر بود گفت نچرخ یا بابام؟ من که گوش ندادم من آنقدر چرخیدم که دیگر نتوانم روی پاهایم خودم را نگه دارم، آنقدر چرخیدم که هرچقدر هم که بایستم دیگر دنیا ثابت نشود. نفهمیدم من داشتم با زندگی شوخی میکردم یا اون با من. به هرحال اگر او با من شوخی کرد یکی به او بگوید شوخی کثیفی بود چون زانوهایم میسوخت، همیشه سر زانوهایم میسوخت. آنقدر که روی این فرشهای زبر زمین میافتادم.
داشتم میگفتم، من از واقعهها معمولن چیزی یادم نمیماند. اگر هم چیزی یادم بیآید حتمن باید طعم شاش سگ را بهش اضافه کنم انگار که رسالتم است. چرا باید موضوع به این خسته کنندگی که هیچکس حتی به تخمهایش هم حواله نمیکند را انقدر توضیح دهم؟
پ.ن :
Camel - Rajaz
No comments:
Post a Comment