Monday, January 28, 2013

Harry Potter .

اصن حوصله ندارم کسیو ببینم یا با کسی در ارتباط باشم ، حتی خودمم واسه خودم زیادم .. حوصله ندارم صدای خودمو بشنوم 
اصن دلم هیچی نمیخاد . دنیا خاکستری تر میشه ، منم غمگین تر .  البته نمیشه گفت غمگین نمیدونم کلمه درستش برا توصیف این حالت چیه
اما میدونم اگه بخام به حرف خودم گوش کنم و با کسی در ارتباط نباشم میتونم در عرض 1 روز از تابستون هم فاکد آپ تر شم و واقعن در توانم نی بتونم یه زمستون "تابستونی" بگذرونم . انرژیشو ندارم

 پ.ن : حداقل واسه دیوار بنویسم فک کنم وقتی حرفامو که از تو مغزم قل میدم رو کاغذ ، مغزم خالی تر از قبل بشه
:)

Sunday, January 6, 2013

Lost again ! Broken and weary, Unable to find my way


باید استفراغ کنم نقطه . سرم را بالا میگیرم اشکهایم توی سوپ نریزد ویرگول، مادر سرما خورده نقطه نقطه . . باید زود خوب بشود نقطه . یه سوپ خوب علامت تعجب ! باید استفراغ کنم نقطه . باید کم تر میخوردم نقطه نقطه . . باید کمتر از آن افکار فاسد میخوردم  ویرگول ، کمتر گه میخوردم نقطه . سنت 18 ساله ایست ویرگول ، بوسه ای قبل خواب نقطه . اتاق خالی ست ویرگول ، رنگ زرد را به دیوار میمالد و من نگاه میکنم نقطه نقطه . . "میگن رنگ زرد افسردگی میاره ، نه ؟!" "نه.همین رنگ خوبه" نقطه . باید استفراغ کنم نقطه . کلماتم خالی از احساسند نقطه . بلند تر فریاد میزند نقطه . ته گلویم را اسید معده ام میسوزاند نقطه . باید استفراغ کنم نقطه . راست میگوید بوی باغ وحش میآید نقطه . مثل فرشته ها خوابیده ویرگول ، انقد زیبا که اشکت را در میآورد یرگول، در خواب حتی کوچکتر به نظر میآید نقطه . باید استفراغ کنم نقطه . دلم فشرده میشود نقطه . شاید باید رحم ام را در بیاورم ویرگول ، زنانگی را به باد دهم نقطه . باید استفراغ کنم نقطه . هوا سنگین است و حال من بده نقطه . تمام احساساتی که در ابعاد یک گربه خلاصه شده و خلا یی که همه جهان را فرا گرفته نقطه . باید استفراغ کنم نقطه . بوی پول ویرگول ، بوی شهرت ویرگول ، بوی شهوت نقطه نقطه ..
سر خط- بقلش کرده ام نقطه . سرش بوی خیار میدهد نقطه . باید استفراغ کنم نقطه . تیکه هایم روی زمین افتاده ویرگول ، و من سرگردان در مرکزشان نشسته ام نقطه .
سر خط- بلند میخواند دو نقطه :
I know the pieces fit cuz I watched them tumble down
No fault, none to blame it doesn't mean I don't desire to
Point the finger, blame the other, watch the temple topple over.

و من فکر میکنم باید استفراغ کرد نقطه نقطه . . کی علامت سوال ؟ چگونه علامت سوال ؟ چطوری علامت سوال ؟ انقدر متلاشی شدم که حتی به یاد ندارم اول چگونه و چه شکلی بود نقطه نقطه نقطه نقطه نقطه . . . . .
باید استفراغ کنم ، شاید این کابوس توی وجودم رو که بالا بیارم همه چی تموم شه  

پ.ن : نفهمدیم چی شد