Thursday, August 30, 2012

آزادی ، در بی آرزوییست .


زانوهامو بغل میکنم و بالا سر یه قبر خالی گریه میکنم  . . . شبها ، به خاطراتی که اتفاق نیفتاده ، به همه آرزوهایی که نداشتم و همه رویاهای کذایی فکر میکنم . . به اعتقاداتی که نبودند تا براشون بجنگم ، به شکست عشقی ای که حتی نمیدونم یعنی چی . . .به همشون . .  با یه حس دلتنگی ! دو دستی میچسبم به زندگی . . من میخام زنده باشم ، ولی نمیدونم چجوری

فاصله ی عجیبی احساس میکنم بین خودمو دنیای اطراف ، انگار فقط با چند نفر که تعدادشون هر روز کمتر میشه میتونم باشم که- احساس نکنم توی یه جایی ام که حتی زبون مردم هم نمیفهمم دیگه ! 
همه همینطورین ، خودمونو خوب گول میزنیم  . مهم اینه که کی بیشتر دووم میاره وانمود کنه که دنیا چیزی برامون داره ، هر کس توی دنیای خودشه 
در هفته ی گذشته یک سوم آدمایی که میشناختمو از خودم متنفر کردم، ناراحت هم نیستم حتی یه جورایی خوشحالم 


پ.ن : مهم نیس فاصله چند کیلومتره وقتی فقط یه دوستیو داری که شده چند ثانیه به خوب بودنت فک کنه ، کافیه. بعضی چیز ها هنوز ارزش چسبیدنو دارن ... یا شایدم بهتره بگم من فقط بلدم بچسبم ، ارزششو نمیفهمم ، حالیم نی ، میفهمی؟

پ.ن 2 : تیتر این پست و پست "فراموشی شکلی از آزادیست" و از روی پیکسل های کفشدوزک برداشتم ، مغز اصن به کار نرفته ، کپی پیست ساده ست :)




The Beatles - I'm Only Sleeping

-Keeping an eye on the world going by my window
Taking my time
Lying there and staring at the ceiling
Waiting for a sleepy feeling...


Sunday, August 26, 2012

یه لامپ روشن بالای سرم

اگه بخوام خودکشی کنم ، اول به یاد آقای کوبین عزیز کلی هروئین میزنم بعدم با خودم راشن رولت بازی میکنم ، یک "فاک یو" ی
گنده و مهیجه ، فعلن چیز دیگه ای در ذهن ندارم

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

با عذاب وجدان شدید ، در تنگنای بدی .. کتابامو میزارم سمت راستم و گودر سمت چپم هی نگا میکنم میبینم هرجوره باید اول گودرو صفر کنم ، میرم گودر میبینم از هر کی مینیمم 150 تا نت مونده بیخیال میشم، آهنگمو بلند میکنمو میچپم تو فیسبوک .. اه  چقد من گشادم :| 

Friday, August 24, 2012

طول نقاط عطف و اکسترمم را بیابید


چند روز پیش داشتم "فرینج" میدیدم (زیاد فرینج میبینم) ، ایده ی ساده ای برای جهان موازی داره . "انتخاب" !!! توی فرینج میگه ما یه تعداد زیادی جهان موازی هستیم که تو همش یه ورژن از ماست که ممکنه بخاطر "انتخاب" های مختلف هرکودوم زندگی خاص خودشونو داشته باشن . اما من الان که فک میکنم میبینم تو همه نسخه های من فک کنم همینقد اوضاشون داغونه و لشن ، میدونی ،اگه جهان موازی بود فکر نکنم واقعن کسی توی جهان ها اونقدر فرق داشت . نهایتن همین گهی که هستیم ، هستیم

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

احساس میکنم دارم تو خلا شنا میکنم ، گم و سبک .. یه سبکی ناخوشایند ، جواب اگه تو ته خط نباشه خیلی بد میشه .. بریم ته خط، .یه جای ساکت

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن : تعریف یا انتقاد نمیخاد بکنین ، واسه کسی نمینویسم ، خودمم نمیدونم اصن چرا اینجا مینویسم ، از لحاظ تئوری با من در تضاده اینکاراما باز هم میگم ، قرار نیس آدم ها همیشه اونجوری باشن که میخان .. یا باید با این کار مزخرف کنار بیام یا کلن تمومش کنم .. فعلن کارای مهم تری هست تا تصمیم گیری برای این داغونستان

Wednesday, August 15, 2012

PEST.


من وتو "فلانی" سرطان داریم ، هر کودوممون یه نوعشو و سرطانی که به آهستگی همه وجودمونو آلوده میکنه ، میکشه . فلانی من و تو از پسش بر نمیاییم ، اونقدم مهم نیس . آروم آروم مردن خودش واسه ما یه زندگی شده . فلانی چیزی که مارو دوستای خوبی کرده ضعف هامونه ، یادته خودمونو جر میدادیم خوب باشیم ، ما بدیم .. امروز دیگه لازم نیست کنار بیاییم  .. اصلن لازم  نیس . لازم نیس کسی کسیو نجات بده، حتی اگه بخایم هم حتی نمیتونیم خودمونو نجات بدیم ، ولی اگه میتونستیمم بازم لازم نیس


میدونی چی میگم ، مگه نه ؟
پ.ن : کلن رو مخم ام ! برو بخواب ترنم
پ.ن 2 : عادت کلن چیز مزخرفیه ، ولی عادت کردن به زندگی سگی یه جورایی خوبه . . وقتی سیلی میزنه بهت ، اونقد دیگه جا نمیخوری .بعد چند وقت دیگه حتی دردتم نمیاد

Saturday, August 11, 2012

I'm so lonely , That's OK .. I comb my hair , I'm not sad

 دیگه هیچ گره ای لای موهام نیس ، فقط هوا .. فقط باد 
 :) خلاء

------------------------------------------------------------------------------------------------------------ 

پ.ن : مهم نیس چند بار دیگه ببینمت یا نبینمت ، مترو یا خیابون یا سر کوچتون یا هر جای دیگه ، حالم ازت به هم میخوره عزیزم  
با نفرت خالص میگم 

Saturday, August 4, 2012

Requiem For a dream

همیشه وقتی فکر میکنه یا با چشم های ضعیفش میخواد یه چیزیو بخونه اخم میکنه ، ایندفعه نمیدونم برای چی اخم کرده بود ، فکر کنم هر دو . کتابو برداشت یه کم نزدیک کرد ، یه کم دور . صفحه اولشو باز کرد 
این موضوش چیه ؟-
نمیدونم هنو نخوندم+

چطور ؟ خوندیش ؟+
آره..ولی اصن یادم نیست-

کتابو گذاشت و رفت ، فقط چند وقت یه بار یه نیمنگاه بهش مینداخت ، ولی تسلیم شده بود
به همه خطهای صورتش خیره شده بودم ، معلوم نیست چند تا کتاب  چند تا آرزو و خاطره زیر موهای جو گندمیش دفن شدن. فقط که "این" نیست ، "اون" هم چند روز پیش که پینک فلوید گوش میدادم چشماشو بسته بودو داشت سعی میکرد لیریکس آهنگ یادش بیاد، برای همه چی احساس عذاب وجدان میکنم ، اینا همه ش اشتباهه

همه چی میپوسه ، همه چی فراموش میشه .. محو میشه
پ.ن : اشتــباهه
Running before time took our dreams away : پ.ن 2


موسیقی فیلم : "صبح با خس خس سینه هامون از خواب می پریم و تو آینه که قیافه ی نحسمون رو با گودی زیر چشامون می بینیم می فهمیم یه روز دیگه شروع شده! بعد به خودمون می گیم اینکه دیگه اصلا حوصله مون سر رفت از این زندگی سگی! همین طور تو روی هم پیر تر و پیر تر می شیم... جلو چشای هم می پوسیم.....محو می شیم.........با الکل های طبی بخار میشیم................." کلن خوبه

I Need to sleep / It's been a whole weak

از این پست متنفرم .. من از حس تعلق یا وابستگی به هر چیز خارجی ای متنفرم ، ولی قرار نیس همیشه آدم همونطوری باشه که میخاد 

و کنکور و نتایجش اومدنو رفتن ، با پیامد هایی فلاکتبار ! و من باز هم خنثی و خسته هیچی نگفتم و فقط وقت خودمو با همه انرژیم 
گذاشتم برای خوب کردن اطرافیانم .. نه از روی مهربونی ، یا هر چیز دیگه ای ..دروغ محضه ! من خودخواه تر از این حرفام ، بیشتر برای فراموش کردن چیزای دیگه . خودمو بیشتر له میکردم تا احساس بهتری داشته باشن . هزار راه به فلانی و بهمانی گفتم و به هدفم رسیدم ، یادم رفت همه استرس بابام و ایده های مزخرف مامانمو ! و بعد باز هم خودمو مشغول کردم . ولی وقتی صبح ها به ساعت نیگا میکنم و پای سنگینمو سعی میکنم بلند کنم تازه میفهمم چقد خسته م ! خیـــلــــی خسته م 

کاش یکی بود که فقط بهم یه کم انرژی بده ، یه کم امید . فقط در حدی که انرژی اینو داشته باشم که آروم بخزم تو لاک خودم ، یه کم امید واسه نفس کشیدن و ولی نه فلانی نه بهمانی و نه هیچ کس دیگه ای نیست و دارم امید آفرینی الکی میکنم واسه خودم 
شاید بتونم حداقل به غار افکار پوسیده خودم برگردم


:) پ.ن : فقط خـــســـــتــــه م ! همین. فک کنم دارم جو میدم
  xx پ.ن 2 : خیلی خوبی پ.ق
Sleep - Archive


Wednesday, August 1, 2012

shiny shiny ...


، مهم نیست چی میشه ، نهایتن آخرش من میگم " حالا چی ؟" و سرگردان تر میشم

و ادامه کارهایی که همیشه انجام میدم،  توی لوپ اقتادم 

(پ.ن : احتیاج شدیدی به تنهایی دارم !! یه جا که هیچکسو نشناسم ، غـــرق بشم ! (اضافه شد