Saturday, August 4, 2012

Requiem For a dream

همیشه وقتی فکر میکنه یا با چشم های ضعیفش میخواد یه چیزیو بخونه اخم میکنه ، ایندفعه نمیدونم برای چی اخم کرده بود ، فکر کنم هر دو . کتابو برداشت یه کم نزدیک کرد ، یه کم دور . صفحه اولشو باز کرد 
این موضوش چیه ؟-
نمیدونم هنو نخوندم+

چطور ؟ خوندیش ؟+
آره..ولی اصن یادم نیست-

کتابو گذاشت و رفت ، فقط چند وقت یه بار یه نیمنگاه بهش مینداخت ، ولی تسلیم شده بود
به همه خطهای صورتش خیره شده بودم ، معلوم نیست چند تا کتاب  چند تا آرزو و خاطره زیر موهای جو گندمیش دفن شدن. فقط که "این" نیست ، "اون" هم چند روز پیش که پینک فلوید گوش میدادم چشماشو بسته بودو داشت سعی میکرد لیریکس آهنگ یادش بیاد، برای همه چی احساس عذاب وجدان میکنم ، اینا همه ش اشتباهه

همه چی میپوسه ، همه چی فراموش میشه .. محو میشه
پ.ن : اشتــباهه
Running before time took our dreams away : پ.ن 2


موسیقی فیلم : "صبح با خس خس سینه هامون از خواب می پریم و تو آینه که قیافه ی نحسمون رو با گودی زیر چشامون می بینیم می فهمیم یه روز دیگه شروع شده! بعد به خودمون می گیم اینکه دیگه اصلا حوصله مون سر رفت از این زندگی سگی! همین طور تو روی هم پیر تر و پیر تر می شیم... جلو چشای هم می پوسیم.....محو می شیم.........با الکل های طبی بخار میشیم................." کلن خوبه

2 comments:

  1. آره، همه چی تموم میشه. چن سال دیگه هممون مردیم.

    ReplyDelete
    Replies
    1. الانشم همچین زنده نیستیم :)

      Delete