با همه وجودم غرق آهنگها ، حرف ها ، عکسها میشم . با حسرت به ابرقدرت دنیای خودم نگاه میکنم . به همه گهی که به زندگی
کشید و تیر آخرو به زندگی زد و رفت . آدمی که فریاد میزد برای نشنیده شدن و محو نشدن .
آدمی که با نقض هاش کامل شده . کسی که اصلن شبیهش نیستم یعنی نمیتونم باشم ولی از یه طرف همه حرف های زده و نزده شده همه تفی که تو صورتها ننداخته همه فاکهایی که داده و نداده .. همه ش احساس میکنم خودمم .
ابر قهرمان من آسوده باش در "نیروانا"ت .. کاری برای انجام دادن نمونده
پ.ن : به قول سبا میتونس مث صد نفر دیگه از بچه بورژواهای پاریس بشه ، پیش زنایی با لبخند هایی به لب . ولی شد کرت کوبین با هروئین و شاتگان و مغز ترکیده .برای خیلی ها این چیزا زیادی بزرگه ... :)
پ.ن 2 : باید میرفت .
No comments:
Post a Comment