Saturday, November 3, 2012

I'm afraid of a Ghost

در چند روز گذشته صد تا پست نوشتم و جرئت نکردم هیچکودومو آپ کنم ، الان تو درفت ها و مای داکیومنتم کلی پست نصفه نیمه س که همش عین بقیه پستهای خسته کننده مه . اما نمیدونم از ترس چی هیچکودومو آپ نکردم ، شاید چون خودمم خسته شدم یا حالم به هم میخوره از وضعیت خودم یا شاید چون منو یاد اون کتابه میندازه پستام، کتابه که تا نصفش میگفتم عالیه ولی وقتی یارو نشون داد که چقد آدم خوار و فرومایه ایه حالم به هم خورد از این همه کینه و وقت گذاشتن واسه تنفر ، از این همه کوچیک بودن که داشت خودشو واسه بد بودن ،در واقع واسه هیچی به گا میداد ... ، کتابه رو پرت کردم یه گوشه و در اولین فرصت از خودم دورش کردم
آره فک کنم واسه کتابس .. هنوزم یادش میفتم حالم بد میشه ، از ترس اینکه ذره ای شبیهش باشم 
پ.ن : این هم از اون اعتراف گنده ها بود که کونم پاره شد الآن تا بگم

پ.ن 2: از اینکه وسط فحش یا جای فحش * میزارن خیلی بدم میاد ، از هر نوع سانسوری -شاید بشه گف تو جاهای عمومی (؟!)- بدم میاد که البته این تازه سانسور هم نیست مثلن با یه کارکتر اضافه منظور حرف عوض میشه ؟! نهایتن اینکه من خیلی فحش میدم ، الآن مثلن خیلی شرمنده م -اما واقعن یه کم معذب شدم- اما نمیشد نگم چون ریا میشد 
:-" 

2 comments:

  1. میتونم بپرسم چه کتابی؟

    ReplyDelete
    Replies
    1. یادداشت های زیرزمینی
      دو قسمت داره ، در تاریکی و روی برف یا یه همچین چیزی ، قسمت روی برفشو نصفه خوندم منو قشنگ ترسوند
      اما قسمت در تاریکی ش واقعت شاهکار بود از نظر من :)

      Delete